❤️?❤️
یادٺ خوشے حال همہ منتظران
پــروازِ پر و بالِ همہ منتظران
آمـاده شـدن بخاطرِ آمدنٺـــ
شد افضل اعمالِ همہ منتظران
#اللﮩـم_عجـل_لولیـڪ_الفـرجــــ
✋سلام آرام جانم مهدے صاحب
زمانم تعجیل در ظهور سہ #صلوات?
گرگها خوب بدانند در این ایل غریب
گر پدر رفت، تفنگ پدری هست هنوز
گرچه نیکان همگی بار سفر بربستند
شیرمردی چو علی خامنه ای هست هنوز
گر امام شهدا نیست کنون در برمان
خلف صالح و مظلوم علی هست هنوز
دهه_فجر مبارک.
#الّلهُمَّصَلِّعَلَیمُحَمَّدٍوَآلِمُحَمَّدٍ وَعَجِّلْفَرَجَهُمْ
✅ تو تهران یکی می گفت : خوش به حال مسافرکشان میدان آزادی که آزادانه فریاد می زنند :
? آزادی
? آزادی
? آزادی
? و عابران خسته می پرسیدند :
آزادی چند ؟؟
✅ من عابری را دیدم که از راننده سوال کرد: آزادی کجاست ؟؟
و راننده با لحن معنی داری گفت : رد کردی ؛ آزادی قبل از انقلاب بود.
و من به او گفتم :
? آری
⬅️ از “غرب” که به میدان آزادی نگاه کنی ، آزادی قبل از انقلاب است؛
ولی
✅ از میدان ” امام حسین (ع) ” که به آزادی نگاه کنی، می بینی آزادی درست بعد از انقلاب قرار دارد.
⬅️ پس بنگر که در کدام سو ایستاده ای؟
?طرف امام حسین (علیه السلام)
?یا طرف “غرب”
?? ایام الله دهه فجر مبارک
✨﷽✨
✍️آیت الله مجتهدی (ره):
در بنی اسراییل عابدی بود. شب خواب دید، در خواب به او گفتند؛ تو هشتاد سال عمر می کنی، چهل سال در رفاهی و چهل سال در فشاری. کدام یک را اول می خواهی؟ چهل سال زندگی خوب را یا چهل سال در فشار را؟ او گفت: من عیال مومنی دارم، با او مشورت می کنم. ببینم او چه می گوید؟ از خواب بیدار شد. رفت پیش عیالش و گفت؛ من چنین خوابی دیده ام، تو چه می گویی؟ زن گفت: بگو من چهل سال اول را در رفاه می خواهم. از آن شب به بعد از در و دیوار برایش می آمد. به هرچه دست می زد طلا می شد.
زنش هم می گفت: فلانی خانه ندارد برایش خانه بخر. فلان پسر می خواهد عروسی کند ندارد، فلان دختر می خواهد شوهر کند ندارد و… همسرش به او دستور می داد و او هم تا می توانست کمک می کرد. سر چهل سال خواب دید. در خواب به او گفتند؛ خدا می خواهد از تو تشکر کند. چهل سال اول به تو داد، تو هم به دیگران دادی، می خواهد چهل سال دوم را هم در رفاه باشی.
?ما این را تجربه کرده ایم. کسانی که اول عمر کمک مالی به دیگران می کنند، در آخر عمر هم خوبند، ولی کسانی که اول عمر دارا بودند و کمکی نکردند، آخر عمر ورشکست می شوند و به گدایی می افتند ما این را تجربه کرده ایم…
#اخلاص_بالای_حاج_شیخ_عباس_قمی
?حاج شیخ عباس قمی برای فرزندش نقل کرد :
?وقتی کتاب منازل الاخره را تالیف و چاپ کردم و به قم رسید، به دست شیخ عبدالرزاق مسئله گو، که قبل از ظهر در صحن مطهر حضرت معصومه مسئله میگفت افتاد. پدرم کربلایی محمد رضا از علاقه مندان شیخ عبدالرزاق بود. هر روز در مجلس او حاضر میشد. شیخ عبدالرزاق روزها منازل الاخره را برای مستمعین میخواند.
?روزی پدرم به خانه آمد و گفت: شیخ عباس کاش مثل این مسئله گو میشدی و میتوانستی منبر بروی و این کتاب را که امروز برای ما خواند بخوانی.
?چند بار خواستم بگویم آن کتاب از تالیفات من است اما هر بار خودداری کردم و چیزی نگفتم. فقط عرض کردم دعا بفرمایید خداوند توفیقی مرحمت فرماید.
حاج شیخ عباس قمی مردتقوی وفضیلت ص48، 49